حضور روحانیت
چهارشنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۲، ۰۹:۱۱ ب.ظ
عضو شورای پژوهشی مرکز حجت الاسلام والمسلمین دکتر حسن خیری ارزیابی جامعه شناختی از حضور روحانیت در سه دهه انقلاب اسلامی این نوشتار، چکیده گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین دکتر حسن خیری، با عنوان ارزیابی جامعه شناختی از حضور روحانیت در سه دهه انقلاب اسلامی است که به همت پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی انجام شده است. چکیده حاضر توسط سید جواد میر خلیلی نوشته شده و به تأیید حجت الاسلام دکتر خیری نیز رسیده است. حجت الاسلام دکتر خیری، معتقد است که میبایست برای تدوین سند راهبردی حضور توأم با توفیق روحانیت در دهه چهارم انقلاب، نقاط قوت و ضعفش را شناخت تا بتوان با ارزیابی دقیقتری به سراغ این مسئله رفت. به همین منظور، ایشان، در آغاز به نقاط قوت و ضعف حضور روحانیت در سه دهه گذشته از منظر جامعهشناختی پرداخت و آن را اینگونه تجزیه و تحلیل کرد.
نقاط قوت حضور روحانیت در سه دهه گذشته
به اعتقاد دکتر خیری، نقاط قوت حضور روحانیت در طی 30 سال انقلاب اسلامی را میتوان در این موارد بیان کرد:
توسعه کمّی به صورت گسترده در حوزههای علمیه، تنوع و گسترش دامنه دانشها و تخصصهایی که در حوزه تدریس میشوند، توسعه امکانات فیزیکی و سختافزاری، تجربه مدیریت کلان در عرصههای مختلف، ورود روحانیت در عرصههای مختلف قانونگذاری و قضا و ...، ایفای نقش در عرصههای فرهنگی و سیاسی متنوع و متعدد، سه دهه تجربه حکومتداری و تجربه تعامل با خارج از کشور، گشودهشدن درها به سوی ماورای مرزهای کشوری که میتوان گفت هم برای پذیرش متقاضیان و هم برای حضور در محافل خارج از کشور گستردهتر شده است.
از دیگر نقاط قوت روحانیت از دیدگاه ایشان این است که روحانیت با سیاست به شدت آمیخته شده و تجربه پیدا کرده است. از اینکه در گوشهای بدون دغدغههای اجرایی صرفاً به ارائه مباحثی بپردازد و تعیین مصداق را به دیگران واگذارد و کلیگویی کند؛ به صورت گستردهتر از گذشته پرهیز مینماید و احساس میکند که باید تعیین مصداق هم بکند.
در باور دکتر خیری، امروز روحانیت ما با نیازها و انتظارات بسیاری مواجه است. چرا که از طرفی، روحانیت توانسته الگوهایی به جوان عرضه بکند. از سوی دیگر، خود الگوی نظام جمهوری اسلامی و آمیختن دین و سیاست به هم، همچنین نظریهپردازی در نحوه اداره جامعه و نگاه اسلامی و حاکمیت ولایت فقیه، اینها از نقاط قوتی است که در این سه دهه میتوان به آنها اشاره کرد. روحانیت در این سه دهه توانسته سایر گفتمانهای جهان اسلام را گفتمان اسلامی قرار دهد. بنابراین، دیگر گفتمانهای قومی و ملیتی، کمتر برای ملل دیگر جاذبه دارد و مصادیق آن(هژمونی گفتمان اسلامی) را میتوان در تحولات و جنبشهای امت اسلام از ثمرات حاکمیت روحانیت به شمار آورد.
به گفته ایشان، در خارج از قلمرو اسلام هم باز گفتمان عوض شده و روحانیت توانسته متقاضی و مطالبهکننده حق خود باشند. توسعه دانشگاهها با رویکرد اسلامی، به هم آمیختن علوم اسلامی و انسانی، همینطور قدرت و توان مفاهمه پیداکردن روحانیت در محافل اسلامی، علمی و ادبیات و زبان روز را پیدا کرده و دنیا را میشناسد.
حجت الاسلام دکتر خیری با بیان این مطلب که همه اینها از ثمرات و نقاط مثبت حاکمیت روحانیت است؛ ادامه میدهد که اگر چه این نقاط قوت و مثبت حضور روحانیت در عرصههای مختلف، بیش از اینهاست، اما به نقاط ضعف و کاستیهایی هم که روحانیت در این حوزهها داشته است، میپردازیم.
نقاط ضعف حضور روحانیت در سه دهه گذشته
ایشان با بیان برخی از نقاط ضعف حضور سهدههای روحانیت در عرصههای مختلف از حیث جامعهشناختی به برخی از ابعاد این نقاط ضعف نیز اشاره میکند.
- توسعه بدون توجه به نیاز؛ به نظر وی، روحانیت از یکطرف، جهان را هوشیار و آگاه کرده که پیام جدید داریم و میتوانیم به نیازهای جدید پاسخ بدهیم و حرف نو داریم، اما از سوی دیگر، هنوز خودش را آماده نکرده است. به تعبیری، بیشتر شعار داده؛ تا اینکه عمل کند و عرضه مفید در مقابل مطالبات داشته باشد. بنابراین، میتوان گفت که توسعه روحانیت، در حدّ و قواره نیازهای داخلی و خارجی نیست.
برای مثال، هنوز روحانیت موفق نشده تئوری ولایت فقیه را در سطوح مختلف جامعه، تئوریزه، و الگوی مناسبی را از حاکمیت ولایت فقیه در سطوح مختلف جامعه ارائه کند، بلکه از الگوهای عرفی در جوامع استفاده کرده است. در نتیجه، ارتباط ارگانیک و ساختارمند در جامعهمان به دست نیامده؛ لذا گسستهایی در جامعه، مباحث علمی، سیاسی و ... ما به وجود آمده است.
به تعبیر ایشان، ما شاهد یک توسعه ناموزون و سلیقهای در کشور هستیم. و متأسفانه در سالهای اخیر، بیشتر شاهد آزمون و خطا بودیم. گاهی توسعه اقتصادی، گاهی سیاسی، گاهی انسانی و گاهی حتی خود واژه توسعه را به چالش کشیدهایم و در مکانیسمهای انتخاباتیمان هم نتوانستهایم این را اجرا کنیم. به گونهای که برای مثال در بحث منشور انتخاباتی، مرام انتخاباتی ما در دهه سوم از لحاظ اخلاقی، ضعیفتر و فقیرتر از گذشته شده است؛ در حالیکه جامعهای که نویددهنده اخلاقی آن، روحانیت است، باید تکلیفمداری، حقمداری و شعارهای اخلاقی در آن، حاکم باشد.
در ادارات ما هم این وضعیت وجود دارد. به طوری که میتوان ادعا کرد تاکنون کمتر شاهد قبول اشتباهات برخی از روحانیون خودمان در سطوح مدیریتی بودیم. بنابراین، ما توسعه ناموزون و بدون توجه به نیازها داشتهایم.
نکته دیگر، اینکه قرار بود روحانیت ما علوم انسانی را اسلامی کند، اما شاهد این هستیم که حوزه، دانشگاه میشود. متأسفانه حوزه به جای اشراف و تسلط بر کار خود، دائماً در مقابل تحولات، مدافع و مقاومتگونه شده است. مثلاً رفتن طلاب به دانشگاه که زمانی طلبهها مخفیانه به دانشگاه میرفتند، اما الان حوزه با این مسئله کنار آمده است.
به باور دکتر خیری، اگر ما میخواهیم جهان را اداره کنیم، باید برنامه داشته باشیم. باید نیازها را تشخیص داد و متناسب با آن برنامهریزی کرد. متأسفانه در سازمان روحانیت، نگاه استراتژیک به شدت ضعیف است.
- نقطه ضعف دیگر روحانیت در این سه دهه گذشته، ورود روحانیت به عرصههایی بوده که صلاحیت ورود روحانیت در آن مورد تردید است. حرف این است که روحانیت باید تکلیف خود را مشخص کند که در این عرصه چهکاره است. این مسئله، یعنی ورود روحانیت به عرصههایی که به وی مربوط نیست، به شدت، روحانیت را تضعیف کرده است.
به اعتقاد ایشان، اگر بگوییم نقش اجتماعی روحانیت، تبلیغ دین و ... است، چرا روحانیت، اتلاف سرمایههای انسانی میکند و بارهای بر زمین مانده را بلاتکلیف گذاشته است و به سراغ حوزههایی میرود که ورودش به آن لازم نیست؛ در حالیکه ما برای مثال در عرصههای تبلیغی در حوزههای داخلی و بین المللی، دچار نقص هستیم.
سخن بنده این است که باید نگاه به این باشد که روحانیت، سرمایه است؛ بنابراین، نباید آن را در هر راهی خرج کرد. نحوه بدرفتاری روحانی، باعث تضیف دین و دینداری جامعه میشود.
بالاخره باید روحانی، تکلیف خود را مشخص کند که چهکاره است. مثلاً، منشور اخلاق انتخاباتی یک روحانی با دیگران باید متفاوت باشد.
- نقطه ضعف بعدی، اینکه روحانیت، خود را به نقد نکشیده است. باید نقدپذیر باشد و همچنان که دیگران را نقد میکند، خود را هم در معرض نقد قرار دهد. و از فرافکنی بپرهیزد.
- ضعف عدم تبیین تئوریهای متفرع بر تئوری ولایت فقیه؛ روحانیت در این عرصه، ضعیف عمل کرده است. باید جایگاه نظام و حوزه را مشخص کرد. جایگاه رهبری جامعه، مدیریت جامعه و مرجعیت کجاست؟ تکلیف مردم در این رابطه مشخص نیست. مثلاً رؤیت هلال، آیا از شئون ولایت است و یا ...؟ به اینها درست پاسخ داده نشده است، بلکه از آنها گذر شده و تشتت ایجاد شده است.
ما باید عرصه دینداری جامعه را از عرصه مدیریتی جامعه مرزبندی کنیم و مردم بدانند کجاها نگاهشان به رهبر جامعه باشد و کجاها از مراجع، حوزهها و امام جمعه و پیشنماز مساجد و ... حرفشنوی داشته باشند و کجاها باید التزام عملی داشتهو چشمانشان به رهبری دوخته شود.
مثلاً، در این رابطه، ما روشن نکردهایم که در بحث ولایت فقیه، جایگاه التزام بینشی، قلبی و عملی کجاست.
- افراط و تفریط؛ چنانکه مقام معظم رهبری هم در بحث کرسیهای نظریهپردازی، بحث آزاداندیشی را مطرح کردند. باید خط قرمز داشت، مقدسات را هم رعایت کرد، اما نباید افراط و تفریط کرد. نباید مانع شد که افرادی که حرف نو دارند، خودسانسوری کنند. و از سوی دیگر، مواجه با التقاط فکری برخی هستیم.
- نکته دیگری که از حیث جامعهشناختی باید بدان توجه کرد، اینکه درگیرشدن ما با قدرت و حاکمیت، جایگاه روحانیت را تضعیف کرده است. و ما به این خاطر، شاهد تضعیف گروه مرجع روحانیت هستیم. به باور دکتر خیری، روحانیت میبایست با یک راهبردی، این چالشها را کاهش میداد. روحانی باید تمایزی با دیگران داشته باشد. روحانی باید رفتاری پدرانه و یا لااقل برادرانه داشته باشد. روحانی نباید از هر ابزاری برای رسیدن به قدرت استفاده کند. باید رفتار روحانی به گونهای باشد که دیگران او را به منزله پدر نگاه کنند.
از دیدگاه ایشان، ناسپاسی نسبت به این سرمایه انسانی، یعنی روحانیت، ما را به این وضع دچار کرده است؛ چرا که هر کاری که یک روحانی میکند، به کل روحانیت تعمیم داده میشود.
- هر سازمانی، نقاط ضعفی دارد و سعی میکند خود را در دید دیگران موجّه جلوه دهد، اما متأسفانه مشکلات ما(روحانیت) به بیرون درز پیدا میکند. مثلاً نامهپراکنیهای دو روحانی در سطح جامعه منتشر میشود.
- از آنجا که قبلاً روحانی در مقام تبلیغ دین بود، انذار و تبشیر آن در جای خودش بود، اما با تغییر وضعیت روحانیت، جایگاه انذار و تبشیری روحانیت کاهش یافته است. توجه به مصلحت به جای این امور.
- آسیب جدّی دیگر، اینکه تعامل روحانیت با دیگران مشکل شده است. چنانکه میتوانیم بگوییم مشکل امروز جامعه ما، بیدینی و دینگریز نیست. بلکه مردم ما و جوانان ما به نماز، نظام، ولایت و کشور علاقه دارند، اما تعامل ما(روحانیت) با دیگران با مشکل مواجه شده است. به عبارت دیگر، رابطه دوسویه ما با دیگران دچار مشکل شده است. در حالیکه مثلاً در جبهه، روحانی، ارتباط تعاملی مثبت با دیگران داشت به همین خاطر، موفق بود.
راهبردهای حضور روحانیت در دهه چهارم انقلاب
دکتر خیری در بخش پایانی گفتوگوی خود به برخی از راهبردهای خود برای حضور تأثیرگذار و توأم با توفیق روحانیت در آغاز دهه چهارم انقلاب اشاره کرده و برخی از آنها را اینگونه بیان میکند:
- بازگشت به خود؛ سازمانی که خود و موقعیت خود و نیازهای سازمانی خود را نشناسد نمیتواند موفق شود. باید خودانتقادی داشت. باید این سه دهه را بدون تملّق و ترس، آسیبشناسی کرد و فهمید که کجا خوب و کجا بد بودیم.
- نگاه به آینده؛ اگر روحانی میخواهد باشد و فعال باشد نباید دچار روزمرگی شود، بلکه باید بداند موقعیت او در آینده چیست؟ ارتباط مردمی، جذب نخبگان و تعامل با دیگران را باید مدّ نظر داشته باشد.
- توجه به سرمایههای اجتماعی و سپاسگذار نسبت به گذشتگان خودمان و تعهد نسبت به آینده. در این صورت، رفتار و تعامل ما در انتخابات و با مردم در کوچه و بازار مشخص میشود. باید تکلیف روحانی با جامعه، حوزه و نظام روشن شود.
- روحانی باید یک مانیفیستی داشته باشد و راه و خط قرمز خود را مشخص کند.
- انسجام؛ روحانیت باید داراییها و سرمایههای خود را روی هم ریخته و از پراکندهکاری و تشتت پرهیز کند.
منبع: پژوهشکده علوم و فرهنگ سیاسی
۹۲/۰۶/۱۳